اما حالا گزینه های زیادی داریم تا در این شهر از فضای سبز بهره مند شویم؛ از شمال شهر تا جنوب و بوستان ولایت و از شرق تا غرب و بوستان جوانمردان و دریاچه چیتگر.
اما باید پذیرفت حالا که در شهر به جای پادگان میتوان بزرگترین بوستان خاورمیانه را دید و به جای زندان قدیمی قصر، باغ موزهای جا خوش کرده، میتوان انتظار داشت که در جایی نه چندان دور به جای زندان اوین که پیر شده است، میتوان یک بوستان را نشاند.
آن زمانها که ما نبودیم به تهران چنارستان هم میگفتند؛ بزرگترین دلیلش هم همین خیابان ولیعصر بود با آن چنارهایی که از بالای سرت دست بهدست هم دادهاند تا از میانشان، عبور کنی.
چنارهای تهران، مخصوصا ولیعصرش دیگر پیر شدهاند، تر و خشککردن میخواهند، خستگی در کردن میخواهند؛ خستگی چنارهای پیر شهر را میشود با کاشت 4هزار چنار جوان در کنار ولیعصر در آورد!
یک سالهایی هم یادم میآید که تهران فقط ۱۲۰۰ پارک داشت اما حالا باید آن را به علاوه 700تای دیگر کرد و میزان جنگلکاری که ۲۴ هزار هکتار بود را گذاشت روی 14هزار هکتار دیگر تا سهم هر نفر از هواوآب و گیاه میزان بشود.
تهران در این سالی که گذشت 7میلیون درخت تازه را در خود جای داد و آنقدرهم جا دارد که در سال 92همین تعداد درخت را هم جا بدهد تا بهتر و بهتر نفس بکشد.
5 میلیون پیاز لاله که حالا رنگهای دودی شهر را زیباتر کردهاند آنقدر به چشم تهراننشینها خوشآمده که امسال هم لاله خواهند کاشت و 120بوستان تازه خواهیم داشت. آنقدر در حاشیه اتوبانها لاله خواهیم دید که انگار تمام اتوبانهای تهران بوستان لاله شدهاند. حالا فقط یک تهران نیست و یک لاله زار بلکه یک تهران است و صدها لاله زار.
وقتی که همین الان هر تهراننشین میتواند از 15مترمربع سهمش از فضای سبز استفاده کند امسال به 20متر رسیدن این سهم چندان دور از نظر نیست.
وقتی در طرح تفصیلی تازه، پهنه G تعریف شود که ویژه فضای سبز باشد و کاربری دیگری در آن دنبال نشود، میشود باور کرد که میتوان تمیزتر نفس کشید و گونههای پهنبرگ و لاله و بوستان داشت؛ حتی در پایین شهر. وقتی که کمربند سبز این شهر ناآرام هر روز پهنتر و پهنتر میشود تا کمرگاهش را تنگتر و تنگتر بگیرد، میشود دیگر نگران کمرگاهی نبود که سالها پیشتر بیم شکستنش میرفت.
در این کمربند سبز و انبوه 39هزار هکتاری، انگار دیگر هزار هکتار جنگل تلو کنار لویزان به چشم نمیآید؛ همانطور که 85هکتار باغ پرندگان به چشم نمیآمد؛ از بس که تهران بزرگ شده؛ بزرگ کم است، از بس که تهران حجیم شده. این را مسافران نوروزی تهران میگفتند؛ مسافران نوروزیای که دیگر هر سال نمیرویم خانهشان سیزده روز شهرشان را زیر و رو کنیم که تهران از این جاها ندارد. امسال نوروز آمدند تهران. آدم دیگر حوصلهاش سر نمیرفت، هر سیزدهروز میشد مهمانها را برد تا باغ پرندگان، تا جنگل تلو، تا بوستان ولایت؛ تا حتی قدم زدن کنار چنارهای جوان ولیعصر.
میتوان شترمرغها، فلامینگوها، طاووسها، کرکسها، شاهینها و 250گونه پرنده دیگر را نشان بچههای مهمانها داد تا ذوق کنند که تهران هم از این چیزها دارد پس.
امکانات مناسب است اما آگاهی نه
شاید بتوان تهران را بزرگ و بزرگتر کرد؛ آنقدربزرگ که بتوان از سرسبزیهای حصارک کرج در آخر هفته همان لذتی را برد که از سرخهحصار میبریم، یا آنکه مردم لواسانات یا شهریار را برای گذران تعطیلات به بوستانهای جذاب و متفاوت تهران کشاند و یا گردشگردان خارجی را از انبوه فضای سبز تهران شگفت زده کرد.
دکتر فریدون رهنمایی، استاد بازنشسته دانشگاه تهران است. او از نخستین استادان اقلیمشناسی و جغرافیای شهری کشور است. از او در مورد توسعه فضاهای سبز تهران میپرسیم و فعالیتهایی که شهرداری تهران در طول سالهای گذشته انجام داده است را با او به نقد و نظر مینشینیم. او میگوید: شهرداری باید بتواند دو جنبه فراهمآوردن امکانات گردشگری و گذران اوقات فراغت را با هم درنظر داشته باشد. توجه تدریجی شهرداری به این دوجنبه امروزه محسوس است. مثلا پارک آب و آتش که من چند روز پیش آن را دیدم امکانات بسیار خوبی برای تمام گروههای سنی دارد. اما گذران اوقات فراغت تنها به پارک و تفرجگاهها محدود نمیشود، به لحاظ فرهنگی هم باید اقداماتی مناسب با نیاز مخاطب انجام شود؛ مثلا چندی پیش به یکی از سراهای محلات تهران رفتم. امکانات فرهنگی بسیار مناسبی تدارک دیده شده بود اما از مخاطب و بازدیدکننده خبری نبود. واضح است که در این مورد اطلاعرسانی درستی انجام نشده است تا این سراها بتوانند مخاطب را بهخود جذب کنند.
توسعه در حاشیه
دکتر رهنمایی توسعه فضاهای سبز وگردشگری در داخل تهران را مناسب میداند اما انتظار دیگری هم دارد. این استاد دانشگاه میگوید: شهرداری باید بتواند تفرجگاههایی را در خارج از شهر مهیا کند اما میبینیم که اقدامات شهرداری برای ایجاد تفرجگاه و مناطق گردشگری تنها محدوده شهری را در بر میگیرد، درحالیکه میتوان با برقراری تعامل بین شهرداری تهران و شهرداریهای شهرهای کوچک اطراف تهران که در آنها توان گردشگری وجود دارد این امکانات را مدیریت کرد و برای مردم مناطق مختلف تهران فضاهایی را مناسب با مکان زندگیشان تدارک دید.
رهنمایی همچنین معتقد است: به داخل تهران کشاندن امکانات تفریحی و گردشگری چندان ضروری نیست و به آسانی هم بهدست نمیآید چرا که نمیتوان برای سلیقه مردم تعیین تکلیف کرد. گذران اوقات فراغت در پایان هفته در مکانی خارج از شهر در تمام دنیا مرسوم است و اتفاقا تأکید شهرداری باید بر این باشد که مردم برای گذران اوقات فراغت از محل کار و زندگی خود فاصله بگیرند.
برای این منظور میتوان تهران را به حوزههای مختلف تقسیمبندی کرد و پس از بررسی ظرفیتها و توانمندیها اقدامات لازم را برای ساماندهی آنها انجام داد؛ مثلا میتوان بررسی کرد که در آخر هفته چند نفر با چه تعداد اتومبیل به دره جاجرود یا لواسانات میروند و پس از ایجاد تعامل با شهرداری لواسانات امکاناتی را که بخش خصوصی درسطح محلی در اختیار مردم میگذارد توسعه داد و ساماندهی و مدیریت کرد تا خدمات استانداردی به مردم ارائه شود.
شهر یا تفرجگاه
چند سالی است که تهران به محلی برای تفرج تبدیل شده است. اگر تا سالها پیش تنها برج میلاد میزبان هم میهنانمان از سراسر کشور در روزهای نوروزی و تعطیلات تابستانی بود، الان دو سه سالی است که این جاذبهها در جایجای شهر خودنمایی میکنند. دیگر قرار نیست به بهانه نمایشگاه کتاب یا جشنوارههای فجر، تهران مقصد سفر بسیاری از هممیهنانمان باشد.
تهران در طول دو سه سال گذشته نشان داده است که جاذبههای لازم برای بسیاری از مردم را دارد و مردم نیز به قصد تفریح و تفرج به تهران میآیند. رهنمایی در اینباره میگوید: این کشش خودبه خود انجام شده و انجام هم میشود، چراکه تهران همواره یکی از مقاصد مردم سایر شهرها به انگیزههای مختلف برای سفر بوده است. اما آیا میتوان به تهران به چشم یک شهر توریستی نگریست؟ و آیا تهران در مقایسه با شهرهایی چون اصفهان و شیراز حرفی برای گفتن دارد و میتواند آنقدر جذاب باشد که مردم سایرشهرها به سوی آن کشیده شوند؟
برای پاسخ دادن به این پرسشها باید دید شهرداری تاچه حد توانسته درتهران ایجاد جذابیت کند. اگر بخواهیم پارکهای تهران را بهعنوان یک جذابیت نگاه کنیم، میشود اما آیا این پارکها چنان جذاب هستند که گردشگران را برای آمدن به تهران بکشانند؟ مسلما پارکهای معمولی اینطور نخواهند بود چرا که درتمام شهرها وجود دارند اما تفکیک پارکها در تهران و ارتقای آنها به سطحی فراتر از معمول اقدامی مؤثر برای ایجاد جذابیتی متفاوت و تازه است. باغ پرندگان و پارکهای دیگری که به همین شکلتفکیکی در آینده ساخته شوند بیشک میتوانند در رساندن تهران به یک مقصد مناسب گردشگری مؤثر باشند.
مثلا کمبود یک باغ وحش خوب یا یک آکواریوم زیرزمینی در شهری مثل تهران محسوس است، پیشتر در خیابان ولیعصر، بالاتر از میدان ونک باغ وحشی بود که یک جاذبه مهم توریستی بهشمار میآمد اما با گذشت زمان و رسیدگینکردن از بین رفت.
حالا باغ پرندگان بخشی از آن را جبران کرده است اما کمبودهای بسیاری هنوز در این زمینه وجود دارد. بههرحال باید در تهران مکانها و جاذبههای متفاوتی ایجاد شود که در سایر شهرها موجود نباشد، ضمن اینکه بهتر است شهرداری تهران ابتدا به فکر مردم همین شهر باشد تا سایر شهرها.
تغییرات پایتخت و شگفتی مهمانان
اگر قرار باشد که تغییرات تهران را آنگونه که هست ببینیم، چه چیزی میتواند بهتر از یک نگاه مقایسهای به این شهر باشد؛ تهران سالهای دور و تهران امروز از دیدگاه مسافری که به این شهر آمده است. بسیار اتفاق افتاده که مسافرانی دوست و آشنا، از دیدن تهران و تغییرات آن احساس شگفتی کنند. این داستانی است که بسیاری از شهروندان تجربه کردهاند. دکتر رهنمایی نیز از چنینتجربهای برایمان میگوید. او با اشاره به این تغییرات از منظر مهمانان خارجیاش میگوید: اقدامات شهرداری تا این زمان بسیار محسوس و مؤثر بوده است. از این تأثیر همین بس که این توسعه فضای سبز تهران به چشم دوستان آلمانی من که طی دو سفر به فاصله سه یا چهار سال به تهران آمده بودند بسیار جلوه کرد و آنها را متعجب ساخت. از تأثیرات اینچنینی میتوان نتیجه گرفت که این توسعه فضای سبز به سطح مطلوبی رسیده است.
اما به تعبیر دکتر رهنمایی این، همه نیازهای تهران و شهروندانش نیست. نیازهای ناپیدای دیگری هم در شهروندان وجود دارد که باید مورد توجه قرار گیرد. ماندن بر این اتفاقات بدون توجه به اهداف فراتر چندان مناسب نیست. درست است که گامهای خوبی برداشته شده است اما دکتر رهنمایی این اندازه را کافی نمیداند. او معتقد است: واضح است که مردم برای گذران اوقات فراغت نیاز به لذت بصری و ذهنی و فرهنگی هم دارند. اما چنانکه میبینیم در تهران امکانات فرهنگی برای مردمی که میخواهند از این راه اوقات فراغتشان را پر کنند ضعیف است. نمایشخانهها و تماشاخانههای قدیمی و نمایشهای کنارخیابانی که زمانی قسمتی از این نیاز را پر میکرد، امروزه از بین رفته و جایگزینی هم برای آن درنظر گرفته نشده است.چنانکه گفتم در زمینه توسعه فضای سبز اقدامات بسیار خوبی انجام شده است اما تهران به لحاظ فرهنگی و ورزشی هنوز کمبودهای بسیاری دارد.
یک شهر و دو اقلیم
روزگاری نهچندان دور، داستان تغییر پایتخت داستانی رایج بود؛ ماجرای تغییر پایتخت هم از زمانی آغاز شد که صدای پای بیابان در گوش پایتخت پیچید. هر روز آب و هوای بیابان بیشتر به اقلیم تهران میتاخت و هر روز این شهر بیشتر اقلیم طبیعی خود را از دست میداد. تلاش شهرداری در طول سالها و بهویژه در سالهای اخیر این داستان قدیمی و تکراری را به عقب راند؛ همانطور صدای پای اقلیم بیابانی را. تهران این روزها سرسبزتر و دلپذیرتر برای زندگی شده است. دکتر رهنمایی با اشاره به اقلیم تهران میگوید: تهران در جنوب به مناطق حاشیه کویر میرسد و از شمال به دیواره کوهستانی توچال منتهی میشود.
در واقع در دو سوی این شهر دو اکوسیستم کاملا متفاوت و ارزشمند را در اختیار داریم که سرمایه و فرصت بزرگی برای تهران محسوب میشود. اما این دو ظرفیت چنانکه بایسته است مورد توجه قرار نگرفته است، ظرفیت توچال فقط پیادهراه و تله کابین نیست بلکه میتوان از تمام امکانات آن با ساماندهی صحیح استفاده کرد؛ چنانکه در سال 1352در طرح جامع جهانگردی، توچال بهعنوان سرمایه تفرجگاهی و فراغتی تهران شناخته شد. اما پیش از این 10سال اخیر، مجوزهایی برای ساخت وساز در دامنه توچال تا ارتفاع 1800متر صادر شد؛ طبیعتا این مجوزها باعث از بین رفتن ظرفیتهای گردشگری و زیستمحیطی توچال میشود.
اما تهران در جنوب،حاشیه کویر و امکانات خاص خود را دارد؛ از آنجا که از زمان رضاخان و موتوریزه شدن وسایط نقلیه، سلیقه عمومی از رفتن به سوی جنوب شهر، شهرری و باغات اطراف آن به سمت شمال و شمیرانات تغییر جهت داد. این مناطق بدون توجه به ظرفیتهای گردشگریشان به سمت صنعتی شدن پیش رفتند، با آنکه هنوز میشود از امکانات منابع طبیعی در آن مناطق استفاده کرد و آنها را تبدیل به نواحی گردشگری کرد.
اما درباره اقلیم تهران و طرحهایی که برای آن تهیه میشود باید درنظر داشت که تهران را نمیشود از کرج، اسلامشهر، شهریار و سایر شهرهای اطراف جدا و برای آن برنامهریزی کرد چرا که این شهرها به همراه تهران یک منظومه شهری را تشکیل میدهند. هنگامی که دوکلانشهر ایران، یعنی کرج و تهران به فاصله 27کیلومتری هم قرار دارند در طرحهای اینچنینی نباید آنها را از یکدیگر جدا کرد. میتوان با درنظرگرفتن کل این مجموعه برای تمام ظرفیتهای آن برنامهریزی کرد و در هر کدام از این شهرها برای مردم مناطق مختلف تهران امکانات گردشگری بهوجود آورد.